به گزارش مجله خبری نگار، جبهه اصلاحات پس از آغاز دور جدید فعالیتهای خود از تابستان امسال و ریاست آذرمنصوری به جای بهزاد نبوی موضع عدم مشارکت در انتخابات را در پیش گرفت. جواد امام، سخنگوی این جبهه، پس از آغاز پیش ثبت نام انتخابات مجلس موضع رسمی این جبهه را این گونه مطرح کرد: «جبهه اصلاحات ایران همچنان درباره انتخابات هیچ توصیهای ندارد.» موضعی که از سوی بسیاری از اصلاح طلبان بهویژه جوانان این جریان مورد انتقاد قرار گرفت. روزنامه شرق همان زمان در یادداشتی تند علیه این موضع نوشت: «اگر قرار است اول و آخرش توصیه و حرفی برای مردم نداشته باشیم، پس برای چه کار سیاسی میکنیم و تشکیلات و جبهه تشکیل میدهیم؟»
با گذر زمان انشقاق در موضع اصلاح طلبانی که به تعبیر قوچانی به شیوه تسخیر سفارت آمریکا در سال ۵۷ به ریاست جبهه اصلاحات رسیده بودند، عیان شد و احزاب مختلفی از اصلاح طلبان در گوشه و کنار اعلام کردند وارد گود انتخابات خواهند شد. صدای این انشقاق از تندترین حزب اصلاحات هم به گوش رسید، آنجایی که ۳ نفر از اعضای حزب اتحاد ملت به اذعان خود از شورای مرکزی کناره گیری کردند (البته بسیاری گفتند این کناره گیری به اجبار بوده است آنهم به اتهام ثبت نام در انتخابات!) محمدرضا خباز نماینده ادوار اصلاحات در مجلس شورای اسلامی نیز در مصاحبه اخیر خود از فعالیتهای انتخاباتی رئیس اسبق شورای سیاستگذاری اصلاح طلبان برای تنظیم یک لیست انتخاباتی سخن گفته است. عزم محمدرضا عارف برای نقشآفرینی انتخاباتی در حالی است که به تازگی حزب اعتدال و توسعه هم اعلام کرد که میخواهد لیستی انتخاباتی ارائه دهد. از آن سو هم حزب اتحاد ملت فشار میآورد که هیچ حزب و فردی از اصلاحطلبان در انتخابات حضور مؤثر نداشته باشند. حالا میشود این چند گزاره را با هم جمع کرد و به نتایجی رسید.
به نوشته فردانیوز، اگر عارف بتواند احزاب و گروههای اصلاحطلب را که خواهان مشارکت در انتخاباتاند، دور هم جمع کند به احتمال زیاد اصلاحطلبان ائتلافی با اعتدالیها یعنی نزدیکان روحانی شکل نمیدهند؛ نخست آنکه ائتلاف در شرایطی شکل میگیرد که اصلاحطلبان توان لیست جداگانه را نداشته باشند و اگر بتوانند لیست خود را ارائه دهند دیگر نیازی به همراهی روحانی نخواهند داشت؛ زیرا بسیاری از اصلاحطلبان باور دارند ائتلاف مجدد با روحانی چه بسا به لحاظ اعتباری به ضررشان تمام میشود. دیگر آنکه عارف میتواند بدنه میانی اصلاحطلبان از جمله احزابی مانند اعتماد ملی، مردمسالاری و حتی ندای ایرانیان را همراه کند؛ احزابی که هم میخواهند در انتخابات شرکت کنند و هم تمایل به ائتلاف با طیف روحانی ندارند. در این چارچوب به نظر نیاز به یک قدرت حمایتگر دارد و آن هم سید محمد خاتمی است که این حمایت نیز به نظر چراغ سبز اتحاد ملتیها را میطلبد.
با همه این اوصاف، اما نباید فراموش کرد که عارف چهره جذابی میان سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان نیست. یعنی شاید بتواند درون تشکیلات اصلاحطلبان احزاب و گروههایی را دور هم جمع کند، اما اگر آن لیست موصوف به عارف باشد، چندان جاذبهای برای کشاندن مخاطبان اصلاحطلبان به پای صندوقها نخواهد داشت؛ زیرا عملکرد او در مجلس دهم بسیار واکنشهای منفیای را از سوی سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان در پی داشت. در مجموع به نظر میرسد اگرچه عارف میتواند برای جمعکردن لیست واحد تأثیرگذار باشد، اما در این مسیر با چالشهای مهمی روبهروست. تحلیلگران سیاسی معتقدند برخی از فعالان سیاسی اصلاح طلب تلاش میکنند تا ریزش بدنه اجتماعی اصلاحات را ترمیم و این جریان را بار دیگر وارد چرخه سیاسی کشور کنند.